ساعت به وقت رفتن
رفتن برای همیشه...
رفتن و دیگر روی تو را ندیدن!
۱۹ شهریور ۱۳۹۴ بود که چمدانت را دست گرفتی و راهی دیارِ غریب شدی.
خودم تو را رساندم. اصلا چمدانت را هم خودم بسته بودم. با وسواس تمام. دلم را هم بقچه پیچ کردم و کنارِ سجادهی مادرت گذاشتم.
تو خوشحال بودی از اینکه بلاخره انتخاب شدی و من با بغض در گلو به تو لبخند میزدم.
تو راه نمیرفتی #روحالله
انگار بال درآورده بودی و تمام طول مسیر را پرواز میکردی.
چشمانت برق میزد و همین من را میترساند.
وقتی رسیدیم . . .
سخنرانی زینب گونه همسر شهید مصطفی صدرزاده، شهید مدافع حرم در روز تشییع پیکر پاک این شهید
وی در این سخنرانی پرصلابت داعش، اسرائیل و آمریکا را شمر و یزید زمان، و حضرت امام خامنه ای را امام حسین (ع) زمان نامید. و تصریح کرد که پس از مصطفی (همسرش)، فرزندانش و خودش نیز جان برکفانه مطیع امر رهبری بوده و در اطاعت از ایشان از جان و مال خویش دریغ نخواهند کرد.
سال 1392 بعد از تموم شدن امتحانات پایان ترم آقا محمد اولین مأموریتش در اون سال رو قبل از شروع ماه مبارک رمضان رفت. وقتی برگشت قبل از شبهای قدر بود، شبهای قدر مارو میبرد مسجد ارک و خودش میرفت هیئت موسی بن جعفر (ع). بعد از اتمام هیئت دوباره برمیگشت مسجد ارک.
آخرین شب قدر بعد از اتمام مراسم وقتی تو خیابان بهشت سوار ماشین شدیم گفتم: "تونستی برای قرآن سرگرفتن برسی؟
از همان ابتدا این یک انتخاب معمولی نبود، باید همیشه جانش را بر کف دستش میگرفت و به مأموریت اعزام میشد اما اینها همه برای بهنام عشق و اعتقاد بود.
از زمانی که پدرم مفقود شد تا به امروز مادرم لحظه به لحظه با خاطرات و یادش زندگی کرد در همه وقت حرفی از چهارسال زندگی مشترکشان داشت ، ولی ماه رمضون همیشه بیشتر میگفت انگار سفره سحر و افطار بیشتر تداعی میکرد خاطرات رو و بیشتر به رخ میکشید جای خالی پدرم را برای مادرم ...
سالها گذشت و من دقیقاً در جایگاهی هستم که مادر از سال 1365 . . .
طاقانک یکی از شهرهای استان چهار محال و بختیاری و در بخش مرکزی شهرستان «شهرکرد»واقع است. دهم بهمن 1391 ،این افتخار را کسب کرد که یکی از جوانان برومندش، در جریان دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه، شربت شهادت بنوشد. شهید علی عسگری متولد 1362 بود و امروز افتخار شهر خود و ستاره ای درخشان در آسمان مظلومیت تشیع است.
روی سنگ مزار این شهید بزرگوار جمله ای حک شده که نقل قولی از زبان خود اوست.
«امیدوارم حضرت زینب (س) مرا به عنوان پاسدار حرم مبارکش و مدافع شیعیان مظلومش پذیرفته باشد».
در ادامه گفتگویی با برادر این شهید عزیز را می خوانید
هوای مه آلود فتنه فضا را پر کرده بود، تنها کسانی که عینک بصیرت بر چشم داشتند راه را پیدا کردند.
قدیر سراسیمه به خانه آمد. لباس بسیج اش را به تن کرد. چفیه اش را به دور گردن انداخت.
گفت آشوب شده، قرآن آتش زدند، عکس امام و رهبر را پاره کردند، اموال عمومی را غارت می کنند، حرمت امام حسین(ع) را نگه نداشتند، دست و سوت میزنند و می رقصند، مسجد آتش می زنند، به رهبر توهین می کنند، اسلام را هدف گرفتند...
از گریه های رهبر دلش گرفته بود. زیر لب دعایی خواند و از خانه بیرون رفت. وقتی که برگشت زخمی بود.
۹ دی ماه فتنه خوابید. روز به روز اوضاع آرام شد.
چند سال بعد خبر آوردند فتنه شده، آشوب شده، قرآن سر نیزه می کنند، اموال مسلمانان را غارت میکنند، به نوامیس مسلمان رحم نمی کنند، آشوب می کنند، مسجد آتش میزنند، اسلام را هدف گرفتند، به حرم خواهرِ حسین بی حرمتی می کنند...
قدیر برآشفت. لباس بسیجی به تن کرد. چفیه بر گردن انداخت. زیر لب دعایی خواند و راهی دیار غربت شد. قدیر تکه تکه شد تا اسلام زنده بماند.
در سالروز حماسه #9دی ماه یادی کنیم از بسیجیان جان بر کفی که هر چه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند تا دیگر اشک های رهبرشان را نبینند و همانان در راه عقیله بنی هاشم شهید شدند.
یادشان گرامی باد
سالگرد ، سال میگردد و روزهایی تکرار می شود که تا عمر داریم در ذهنمان به دلیلی خاص حک شده است. گاهی این دلیل شیرین ، گاهی تلخ ، گاهی تلخ و شیرین توأم ...
شش خرداد در ذهنم روز شیرینی حک شده ، ششم خرداد 1385 روزی که جشن شروع زندگی مشترکمان را گرفتیم وقتی شروع کردیم فکر نمیکردیم عمر زندگی مشترکمان سالیان سال نباشد و به چند سال ختم شود ..
تا نوروز 1391 راهیان نور نرفته بودم. اون سال قرار بود سال تحویل شلمچه باشیم، وقتی اتوبوس نزدیک شلمچه شد به محمدحسین گفتم:
پدر من هشت سال توی این منطقه مفقود بوده دوست دارم الان که سال تحویل اینجا هستیم یه کم تنها باشیم و دور از جمع
وقتی پیاده شدیم زودتر از بقیه راه افتادیم، بی هدف راه میرفتم و پشت سرم آروم، آروم قدم بر میداشت
بهم گفت:
اینقدر راه برو و هرجا دلت گفت بشین
مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. او فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بوده است. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای تیپ فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دراسفند ماه سال 93 با حضور گسترده مردم شهر مقدس قم از مسجد امام حسن عسکری (ع) به طرف آستان مقدس حضرت معصومه (سلام الله علیها) تشییع و در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
آخرین دست نوشته این شهید مدافع حرم در ادامه می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم. یا علی اکبر لیلا؛
عشقت میان سینه من پا گرفته * شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی * حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته * پایین پای مرقدت ماوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب * شش گوشه هم با نور تو ماوا گرفته