میگفت تو اولین ایرانی هستی که اومدی خونمون ...
تو افغانستان همه چی داشتیم
همسرم نظامی بود و تحصیل کرده
تازه ازدواج کرده بودیم و من از اینکه خدا مردی مثل "عباس" رو سر راهم گذاشته بود خیلی شاکر بودم
خیلی دوستش داشتم
خیلی دوستم داشت
عباس همیشه بهم میگفت : تو فقط ازم راضی باش ، دوستم داشته باش، خانوم خونم باش، دیگه هیچی نمیخوام...
عباس تک بود ، یدونه بود ...
نجابتش،مهربونیش،حتی عبادتش، خیلی خاص بود ...
تازه فهمیده بودیم که داریم پدر و مادر میشیم
خوشی هامون داشت کامل و کاملتر میشد ، که یه شب ...
سخنرانی زینب گونه همسر شهید مصطفی صدرزاده، شهید مدافع حرم در روز تشییع پیکر پاک این شهید
وی در این سخنرانی پرصلابت داعش، اسرائیل و آمریکا را شمر و یزید زمان، و حضرت امام خامنه ای را امام حسین (ع) زمان نامید. و تصریح کرد که پس از مصطفی (همسرش)، فرزندانش و خودش نیز جان برکفانه مطیع امر رهبری بوده و در اطاعت از ایشان از جان و مال خویش دریغ نخواهند کرد.
بزرگی برایمان تعریف می کرد روزی از آیت الله سید رضا بهاءالدینی پرسیدند که این مسئله که می گویند شهدا ره صد ساله را یک شبه می روند چطور تفسیر می شود و چطور مقام شهید در یک مدت کم، چنین جایگاه بالایی دارد و در مواردی از بسیاری از علما هم برتر دیده شده است. پاسخ داده بودند که این مسئله صحیح است و شهدا به واسطه ملکه «شجاعت» این مسیر را طی میکنند. آن بزرگ ادامه می داد که البته شجاعت با تهور تفاوت دارد و این تفاوت در «عقلانیت» است. چیزی عقل را بلند مرتبه و کامل نمی کند مگر «ایمان».
شهید سید علی اصغر موسوی فرزند سید ابراهیم موسوی از خانواده مجاهدان افغانی است. سال ها پیش، با آنکه 12 سال بیشتر نداشت در برابر تهاجم شوروی به افغانستان لباس رزم پوشیده و سلاح به دست می گیرد. بعد از سال های بسیار و بنا به شرایط دشواری که طالبان به آنها تحمیل می کند، شبانه به ایران فرار می کنند و در خم پستویی در یکی از محله های شهر ری سکنی می گزینند.
از پدر و مادری افغانی در ایران به دنیا می آید. سال های نوجوانی او مقارن می شود با تهاجم شوروی به افغانستان. او عزم مبارزه می کند و در خاک افغانستان لباس جهاد می پوشد. پس از پنج سال درگیری و مجاهدت، با تنی رنجور از اصابت ترکش ها به ایران بازمی گردد، ازدواج می کند و این بار بعد از گذشت چند سال، زمانی که تروریست های تکفیری، سوریه را جولان گاه خودشان ساخته بودند؛ به صورت کاملا داوطلبانه به همراه سه تن از دوستانش به سوریه اعزام می شود.
او مجاهدت های بسیاری را نیز در این کشور در خاطره ها ثبت می کند و عاقبت در نزدیکی شهر حلب بر اثر گلوله ای که به قلب او اصابت می کند؛ به همراه یکی از معاونانش بال در بال ملائک می گشاید و به شهادت می رسد.
این عبارات مختصری بود از زندگی شهید مصطفی جعفری. حالا پای صحبت پدری می نشینیم که به رغم مصیبت جانکاه فقدان مصطفی، همچنان استوار و راسخ، آماده ی جهاد است و فرزند دیگرش را در جرگه ی مدافعان حرم قرار داده و خودش نیز قصد سفر جهادی دارد.
شهید مرتضی عطایی با نام جهادی ابو علی فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون در عرفه ۹۵ به شهادت رسید.
آخرین صحبت های شهید مدافع حرم مرتضی عطایی در مستند "مجنون"
کارگردان: ساسان فلاح فر
محصول تلویزیون اینترنتی نصر
با همکاری سازمان فضای مجازی سراج
حقیقتاً غریبانه رفتند. اصلا میدان جهاد بازشد که ناجوانمردانه و غریبانه بروند، اما! البته قسمت ما نبود که خونین پر و بال به لقاء حق برسیم.
چند وقتی است که مدافعان حرم سبقت گرفته و باب جدید شهادت را گشوده اند. شهدای غریب و مظلوم ما رقیب پیدا کردند! منظورم شهید رسول عزیز، فرزند همسنگر نازنینمون حاج رمضان خلیلی نیست. اون هم در زمره شهدای تخریبچی است لیکن این شهدا جنس غربتشون با یاران ما فرق میکنه. درسته یاران ما هنگام معراج رفتن، مظلوم و غریب بودند. اما شهدای ما که پیکرهای مطهرشون برگشت، در غربت تشییع نشدند. شهدای ما در وطنشون تشییع شدند و مردم به استقبال آنها آمدند و تابوتهاشون در پرچم وطنشون پیچیده شد.
در تشییع مدافع حرم شهید رسول خلیلی مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی جای سوزن انداختن نبود. اما این شهدا !؟
آن روز مشهد حال و هوای دیگری داشت. شهر پر شده بود از تصاویر دو شهیدی که قرار بود تشییع شوند. با یک نگاه به تصاویر آنان و چشمان بادامی این دو شهید می شد حدس زد که از اتباع کشور همسایه یعنی افغانستان هستند. اما حال و هوای شهر تغییر کرده بود. گروه موزیک برای تشییع آنان مارش عزا می نواخت و جمع زیادی از ایرانیان در این مراسم حضور داشتند.
این آغاز یک تغییر فرهنگی و ترویج نگاه انسانی به شهید افغانستانی متولد و ساکن جمهوری اسلامی شد. سرداران بزرگ نظامی ما سر بر تابوت شهدا گذاشته و گریه می کردند. سربازان نیروی انتظامی همراه مردم زیر تابوت شهید را گرفتند. انسانها براساس تقوایشان ارج نهاده شدند. اینجا زیر پای شهیدان، دیگر قومیت ملاک نبود.
روز بعد سرداران بزرگ نظامی ما برای ادای احترام به منزل این شهدا رفتند و ماجرا ادامه پیدا کرد...
مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. او فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بوده است. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای تیپ فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دراسفند ماه سال 93 با حضور گسترده مردم شهر مقدس قم از مسجد امام حسن عسکری (ع) به طرف آستان مقدس حضرت معصومه (سلام الله علیها) تشییع و در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
آخرین دست نوشته این شهید مدافع حرم در ادامه می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم. یا علی اکبر لیلا؛
عشقت میان سینه من پا گرفته * شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی * حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته * پایین پای مرقدت ماوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب * شش گوشه هم با نور تو ماوا گرفته
به یاد شهدای مدافع حرم: سوی شهر ما، شهیدی آوردند
شاعر: محسن رضوانی
با نوای برادر میثم مطیعی
اجرا شده در جلسه هفتگی ۹۴/۰۹/۲۹ | هیأت میثاق با شهدا
........................
*این گل را به رسم هدیه*
*تقدیم نگاهت کردیم*
*حاشا اینکه از راه تو*
*حتى لحظه ای برگردیم*
*یا زینب*
****
پیشکش گروه فرهنگی دلصدا و سازمان فضای مجازی سراج به مدافعان حرم
با صدای حسین یعقوبیان و علی مشکینی
تنظیم کننده سالار نورانی