عید قربان سال ۹۴ بود

از قبل هماهنگ شده بود، و به اطلاع اهالی هم رسیده بود، که قراره روز عید قربان، محمدتقی با پاراموتور، در آسمان محل پرواز کنه.

اون روز همه ی اهالیِ با محبت شهاب الدین ، چشمشون به آسمان و پرواز محمدتقی جان بود.

همه یا روی پشت بام بودن، یا توی حیاطشون، و برای محمدتقی جان دست تکان میدادن

محمدتقی هم از بالا براشون گل و تکه های کوچک کاغذ که روش نوشته شده بود* عید قربان مبارک* میریخت.

چندتا از خانمهای شهاب الدین هم از همون پایین برای محمدتقی اسپند دود کرده بودن.

محمدتقی بنا به در خواست دهیار محل، از بالا چند تا عکس از محل گرفت

من هم از حیاط خونمون از محمدتقی در حال پرواز عکس گرفته و به گروه های تلگرامی خودم فرستاده بودم، و زیرش هم با افتخار نوشته بودم * هم اکنون عقاب شهاب الدین، بر فراز بام های شهاب الدین*

خاطره ی عید قربان اون سال ، برای همیشه در ذهن همه ی شهاب الدینی ها باقی میمونه.

عید امسال هم همانند عید سال قبل ، باز هم چشم مردم شهاب الدین به یاد محمدتقی رو به آسمان هست

* خاطره خواهر شهید

#شهید_محمدتقی_سالخورده

پ.ن:روحش شاد و یادش گرامی