از وقتی رفتی برای دلداری و همدردی جملاتی تکراری شنیدم:
" گذر زمان تا حدی آرامت می کند."
" به خودت فرصت بده"
" گذشت زمان صبورت می کند."
...
محمد حسین عزیزم زمان در گذر است ولی خود این گذر زمان ناآرام ترم می کند
زمان،زمان،زمان....
سردرگم شده ام این زمان آرام می گذر یا سریع؟؟؟!!!!
دو سال و هفت ماه که لحظه لحظه اش بسان قرن گذشت و طولانی ولی چه سریع گذشت این دو سال و هفت ماه هجران تو ....
حال تو بگو این زمان با سرعت می گذرد یا جانکاه؟
عزیزدل چقدر دلم بانوی خانهات بودن می خواهد، چقدر دلم با تو بودن می خواهد، چقدر چشمان پر از شوق ولبخند زیبایت را می خواهد، دلم مهربانیت را می خواهد، چقدر دلم خانهیمان، آشیانهیمان آن زیر یک سقف بودن را طلب می کند....
بخاطر دارم جمله همیشگی ات را:
" نبودنم شاید همه را دلتنگ کند ولی فقط نظم زندگی تو را بهم می ریزد."
درست میگفتی نبودنت نظم زندگیم نظم فکر و دلم را بهم ریخته است.
خانه خالی...جای خالی...
می دانی تنها زیبایی خانه خالی ما چیست؟
تابلوی نصب شده پشت درب منزل
" بیت الزینب شهید مدافع حرم محمدحسین مرادی"
یا زینب بانو مددی سخت دلتنگم....