برای خواندن قسمتی از کتاب نامیرا بر روی اینجا کلیک کنید
سر سفره که نشست گفت:«آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!».
با بغض گفتم:«چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!».
گفت:«کاش میشـد صداتو ضبط میکردم با خودم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه».
گفتم:«قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم منو بی خبر نذار».
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم،
لحظه آخر ...
درست از روزی که محسن سر داد
قصه ما به سر رسید!
و یک شهید بی سر شد نماد عزت مردم ایران
جوری که همه دوست داشتند با او عکس تکی بگیرند
اما حیف که محسن سر نداشت
حیف که بدنش را تکه تکه کرده بودند
اگر می خواهید روضه های کربلا و محرم برایتان زنده شود کتاب "سربلند" را بخوانید
زندگی نامه داستانی شهید محسن حججی
این کتاب، از آنجا که در برگیرنده خاطرات و رشادت های نوجوانان رزمنده و مقاومت آنان در اردوگاه های ارتش بعث است، ناگفته بسیاری از دوران اسارت دارد. نویسنده کتاب،که سابقه 15 سال روزنامه نگاری دارد، این کتاب را به شکل روایت داستانی و دارای تعلیق های داستانی بجا، نگاشته است.
آوردن یک عده نوجوان 15 ساله به کاخ صدام و واداشتن آنان به بیان اعترافاتی دروغین مبنی بر اجباری بودن اعزام رزمندگان نوجوان به جبهه های جنگ که می توانست افکار عمومی جهانیان را در جهت خواسته های رژیم بعث عراق تغییر دهد، موضوعی است که این کتاب را بی نظیر می کند.
همزمان با دهمین سالگرد سفر حضرت آیت الله خامنه ای به استان کرمان از تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «آن بیست و سه نفر» نیز رونمایی شد.
متن این تقریظ که طی مراسمی با حضور جمعی از پیشکسوتان عرصه ی ایثار و شهادت، نویسندگان و فعالان حوزه ی ادبیات مقاومت و مسئولان و شخصیت های استانی و کشوری و لشکری در حسینیه ی ثارالله شهر کرمان از آن رونمایی شد، به شرح زیر است:
«در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین کام شدم و لحظه ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده ی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه ی این زیبائیها، پرداخته ی سرپنجه ی معجزه گر اوست درود می فرستم و جبهه ی سپاس بر خاک می سایم.
یک بار دیگر کرمان را از دریچه ی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناخته ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.
۹۴/۱/۵»
بیش از هر چیز اسم کتاب است که خواننده را مشغول می کند؛ ابتدا به ذهن می رسد «نامیرا» فقط اسمی هنری است که برای جلب مخاطب انتخاب شده و یا ناشر و نویسنده خواسته اند ابهام داستان را زیاد کنند. اما کتاب را که تا انتها بخوانی معلوم می شود «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که می گوید پهنه ی سرزمین کربلا به اندازه ی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نمیراست.
«نامیرا» داستانی شخصیت محور است؛ رمانی با خرده روایت هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدم ها. این روزگار است که آدم ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می گذارد و نویسنده ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده ی کتاب را به سبک رمان های کلاسیک با شروعی آرام آغاز می کند، تصویرسازی می کند، شخصیت ها را یک به یک وارد داستان می کند، آن ها را معرفی می کند و با داستان پیش می برد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایت های تاریخی نشده و البته از عقبه ی تحقیقی درستی بهره برده است.
این اثر درباره دختر و پسری جوانی است که بین سرداران بزرگ برای حمایت از امام حسین (ع) و یزید تردید دارند؛ در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال های مختلف به حقانیت امام حسین (ع) پی می برند.
نویسنده، رمان «نامیرا» را در قالب یک فیلمنامه پانزده قسمتی نوشت و برای نوشتن این داستان آثار تحلیلی که درباره امام حسین (ع) و قیام او نوشته شده و کتاب های مقاتل را مطالعه کرده است.
برای خواندن قسمتی از کتاب نامیرا بر روی اینجا کلیک کنید
سی و چند روز بیشتر از حملهی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بناتالخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثیها اول که ماشینشان را محاصره میکنند، از خوشحالی پایکوبی میکنند و پشت بیسیم به فرماندهانشان اعلام میکنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی میگویند از نظر ما شما ژنرالهای ایرانی هستید!
اولین کتاب «مدافعان حرم» برگرفته از زندگینامه و خاطرات چهل شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) به همراه زندگینامه، کرامات و عنایات این بانوی مکرمه است. در این کتاب خاطرات شهدایی از هشت ملیت اعم از ایرانی، لبنانی، افغانستانی، کانادایی، پاکستانی، آفریقایی، عراقی و سوری آمده است. در ادامه این مطلب برشی از کتاب مدافعان حرم را که توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر شده خواهید خواند که روایتی است از شهید کاظم الامیرکه خواندنی است. «خداوند درباره ی اهمیت خوش اخلاقی و برخورد خوب با مردم به رسول خود …
«پسرک فلافل فروش» عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است. شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن 93 در سامرا به فیض شهادت نائل آمد. «پسرک فلافل فروش» حاوی مجموعه خاطراتی از پدر، مادر، خواهر و جمعی از دوستان و آشنایان شهید در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است و عنوان کتاب نیز برگرفته از عنوان یکی از همین خاطرات می باشد. این کتاب در 160 صفحه منتشر شده و علاوه بر خاطرات، در انتهای کتاب، تصاویر شهید ذوالفقاری نیز چاپ شده است.
کتاب در قالب مجموعه خاطراتی از اعضای خانواده، اقوام، دوستان، همراهان و فرماندهان شهید، به روایت زندگی، فعالیت ها، مبارزه و جهاد و نحوه شهادت شهید محمد غفاری می پردازد. وی که از اعضای یگان ویژه صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، 13 شهریور 1390 در عملیات علیه گروهک پژاک، همراه با تعدادی دیگر از همرزمانش در منطقه شمال غرب کشور به شهادت رسید.