هوای مه آلود فتنه فضا را پر کرده بود، تنها کسانی که عینک بصیرت بر چشم داشتند راه را پیدا کردند.

قدیر سراسیمه به خانه آمد. لباس بسیج اش را به تن کرد. چفیه اش را به دور گردن انداخت.

گفت آشوب شده، قرآن آتش زدند، عکس امام و رهبر را پاره کردند، اموال عمومی را غارت می کنند، حرمت امام حسین(ع) را نگه نداشتند، دست و سوت میزنند و می رقصند، مسجد آتش می زنند، به رهبر توهین می کنند، اسلام را هدف گرفتند...

از گریه های رهبر دلش گرفته بود. زیر لب دعایی خواند و از خانه بیرون رفت. وقتی که برگشت زخمی بود.
۹ دی ماه فتنه خوابید. روز به روز اوضاع آرام شد.

چند سال بعد خبر آوردند فتنه شده، آشوب شده، قرآن سر نیزه می کنند، اموال مسلمانان را غارت میکنند، به نوامیس مسلمان رحم نمی کنند، آشوب می کنند، مسجد آتش میزنند، اسلام را هدف گرفتند، به حرم خواهرِ حسین بی حرمتی می کنند...

قدیر برآشفت. لباس بسیجی به تن کرد. چفیه بر گردن انداخت. زیر لب دعایی خواند و راهی دیار غربت شد. قدیر تکه تکه شد تا اسلام زنده بماند.

در سالروز حماسه #9دی ماه یادی کنیم از بسیجیان جان بر کفی که هر چه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند تا دیگر اشک های رهبرشان را نبینند و همانان در راه عقیله بنی هاشم شهید شدند.

یادشان گرامی باد