توسل به حضرت زینت کبری (س) از پربرکت ترین و پرفیض ترین توسلات است. غیر از روش های مرسوم که در ادعیه اشاره شده، برخی طریق توسل به آن حضرت را به این صورت دانسته اند که شصت و نه روز، هر روز شصت و نه مرتبه صلوات هدیه به ام المصائب تقدیم کنند.(نام زینب به عدد ابجد برابر 69 است)

یا اینکه مضربی از شصت و نه تومان را در راه خدا به نیت حضرت زینب(س) انفاق نمایید.

از این توسلات افراد بسیاری سود برده و کرامات بسیاری در تاریخ ازاین بانوی نمونه اسلام ثبت گردیده است.

به عنوان مثال شبلنجی یکی از علمای اهل تسنّن در نورالابصار مینویسد:«شیخ عبدالرحمن اجهوری در مشارق الانوار میگوید: در سال هزار و صد و هفتاد دچار مشکلی بسیار سختی شدم و به روضه مطهر و نورانی حضرت زینب س متوسل شدم. بعد قصیده ای در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود: آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء

چیزی نگذشته بود که خدا به برکت آن بانوی گرامی مشکل مرا حل کرد.

یکی دیگر از علما می گوید: در سفری که به شام رفتم، با ماشین شخصی با خانواده ام همسفر بودیم. حدود دویست کیلومتر که به شام مانده بود، عیبی در موتور ماشین پیدا شد که به هیچ وجه روشن نمی شد.

در این بین، شخصی در بیابان با ماشین بنز پیدا شد و با کمال محبت ماشین ما را بُکسل کرد و به شهر شام آورد، ولی از این موضوع خیلی ناراحت بودم و به حضرت زینب (س) عرض کردم: چرا ما با این وضع در سفر اول وارد شام شدیم؟!

شب در عالم رؤیا خدمت حضرت زینب (س) رسیدم، حضرت در جواب من فرمودند: آیا نمی خواهی شباهتی به ما داشته باشی؟ مگر نمی دانی ما در سفر اولی که به شام آمدیم، اسیر بودیم و چه سختی ها کشیدیم؟ تو هم چون از ما هستی باید در اولین سفری که به شام وارد می شوی اسیروار وارد شوی.[

در کتاب کرامات حضرت زینب (س) نیز فرزند مرحوم بهبهانی نقل می کند: پدرم قبل از تمام شدن کار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصیت نمود که «مبلغ دوازده هزار دینار حواله را صرف اتمام کار مسجد نمایید » زمانی که فوت کرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ترحیم، چند روزی کار ساختمان تعطیل شد. شبی در عالم خواب پدرم را دیدم که به من گفت: چرا کار مسجد را تعطیل کردی؟

گفتم: به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحیم. در جوابم گفت: اگر می خواستی برای من کاری بکنی، نباید کار ساختمان مسجد را تعطیل می کردی. زمانی که بیدار شدم تصمیم به اتمام کار ساختمان مسجد نمودم. اما هر چه جست و جو کردم حواله ها پیدا نشد هر جا که احتمال وجود حواله ها می رفت گشتم، اما خبری از حواله ها نبود.

سرانجام در حالی که بسیار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زینب (س) شدم و خدا را به حق آن ساعتی که امام حسین (ع) و زینب (س) از یکدیگر وداع نمودند قسم دادم.

ناگهان خوابم برد. پس از مدتی بیدار شدم و دیدم همان ورقه ای که حواله ها داخل آن بود کنار من است از همان ساعت کار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانیدم و همیشه این کرامت را برای دیگران نقل می کنم .